×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

-!-- start --- http:avazak.ir --

پنجره

تو تنها دری هستی ای همزبان قدیمی

که در زندگی بر رخم باز بوده ست.

تو بودی‌‌ و لبخند مهر تو گر روشنایی

به رویم نگاهی گشوده ست.

مرا با درخت و پرنده

نسیم و ستاره

تو پیوند دادی.

تو شوق رهایی به این جان افتاده در بند دادی

تو آغوش همواره بازی

بر این دست همواره بسته

تو نیروی پرواز و آواز من بر فرازی

ز من نا گسسته.

تو دروازه ی مهر و ماهی!

تو مانند چشمی

که دارد به راهی نگاهی

تو همچون دهانی که گاهی

رساند به من مژده ی دل بخواهی.

تو افسانه گو با دل تنگ من از جهانی

من از باده ی صبح و شام تو مستم

وگر چند پیمانه ای کوچک از آسمانی

تو با قلب کوچه

تو با شهر مردم

تو با زندگی همنفس همنوایی

تو با رنج آنها

که این سوی در های بسته

به سر می برند آشنایی.

من اینک کنار تو در انتظارم

چراغ امیدی فرا راه دارم.

گر آن مژده ای همزبان قدیمی

به من در رسانی

به جان تو

جان می دهم مژدگانی

سه شنبه 16 بهمن 1391 - 12:32:09 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


من و تو


باور نکن


وایسا دنیا


اندرزعارف


سکوت


اگه توماله من بودی


اعتراف


.....اشک


اشک مژگان


نفسم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

119582 بازدید

25 بازدید امروز

104 بازدید دیروز

456 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements