تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی...!
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
بگو سرگرم چی بودی، که اینقدر ساکت و سردی
خودت آرامشم بودی، خودت دلواپسم کردی
ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه
چقدر باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه
تو روز و روزگار من، بی تو روزای شادی نیست
تو دنیای منی اما، به دنیا اعتمادی نیست
سلام ای ناله بارون، سلام ای چشمای گریون
سلام روزای تلخ من، هنوزم دوستش دارم
سلام ای بغض تو سینه، سلام ای آه آیینه
سلام شبهای دلکندن، هنوزم دوستش دارم
نمیدونی تو این روزا، چقدر حالم پریشونه
دلم با رفتنت تنگ و، دلم با بودنت خونه
خراب حال من بی تو، نمیتونم که بهتر شم
تو دستای تو گل کردم، بذار با گریه پرپر شم
یه بینشونم تو این خزون، منو از خودت بدون
یه بینشونم تو این خزون، یه بیقرارم یه نیمهجون
منو از خودت بدون، منو از خودت بدون
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟!؟؟
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست...
وقتی که رفت ، من خود به
چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی کنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی کنی
دلتنگتر میشم ولی نشنیده می گیری منو
هنوز همه حال تو رو از من فقط می پرسنو...
با این که با من نیستی دیوونه میشم از غمت
اصلا نمی خوام بشنوم که اشتباه گرفتمت
داشتن تو کوتاه بود اما همونم کم نبود
گذشته بودم از همه هیچ کس به غیر تو نبود...
حقیقیتو می دونی و ازم دفاع نمی کنی
کنار تو می میرم و تو اعتنا نمی کنی
مردم تو رو از چشم من امشب تماشا می کنن
فردا غریبه ها منو پیش تو پیدا می کنن...
کاش اتفاقی رد بشی از کوچه های دلخوری
به روم نیارم که چقد می خوام که از پیشم نری
هر بار با شنیدن صدای تو آروم شدم
حتی واسه ی رفتنت پیش همه محکوم شدم...
اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی کنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی کنی
دلتنگتر میشم ولی نشنیده می گیری منو
هنوز همه حال تو رو از من فقط می پرسنو...
از لابه لای ترانه های خاک خورده , شعرهای دلنشین, هر ترانه یک حرفِ تازه
ديدي چگونه سودا رنگ شعر گرفت؟؟
ديدي كه جغرافياي فاصله را
چگونه با نوازش نگاهي مي شود طي كرد و ناديده گرفت...
ديدي كه رنج هاي كهنه را
با ترنمي مي شود يكباره فراموش كرد...
ديدي كه آزادي لحظه ي ناب سرسپردن است...
ديدي كه عشق يك اتفاق نيست؟
يك قرار قبلي ست مثله يك تفاهم ازلي...
از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت...
119011 بازدید
145 بازدید امروز
90 بازدید دیروز
391 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian