×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

-!-- start --- http:avazak.ir --

دل نوشته

خوابیــده بــودم

کابــوس میــدیــدم

از خواب بلنــد شدم تا به آغوشــت پناه ببــرم

افســوس...

یادم رفتــه بود که از نبــودنت به خواب پنــاه برده بــودم!!!...


خیـــالِــ ــ مَـنْــ ــ

عادَتــــْــ ــــ ـ نَکَــردِه اَمْ هَنــــوزْ...

خیالْ می کُــنَــــمْ

روزی بازْ می گـَـرْدی

آرامْ اَزْ پـُـشْتـــِـــ سَـر می آیی،

مَـــرا کـِـه بِـه اِنْتِهایِ خیابانْ خیرِه شُــدِه اَمْ

دُوبارِه بِـه نامِ کوچَکـــْــ ـــ صِــدا می زَنی

و عُمـْــرِ تَنْهــــــایی اَمْ بِـه پایانْ می رِسـَــ ـــ ـدْ...


دلــم بــرات یــه دنیــا تنــ♥ــگه...

اولین نگاهت آن قدر برایم شیرین بود

كه گویی روح فرهاد در من دمیده باشد?

من قهرمان افسانه عاشقانه ای شدم

كه پایانش را نمی دانستم

هرشب در اوج تنهایی

فقط برایت گریستم?

و اكنون...

وقت آن شده است كه شیرینی نگاهت را پس بدهم

و شربت تلخ آخرین خداحافظیت را بنوشم

روح فرهاد كم كم از وجود من می رود

و هر بار بخشی از وجود مرا نیز با خود می برد?

امشب حال عجیبی دارم

خواب به چشمانم نمی آید

كه ناگهان...

صدایی در گوشم زمزمه می كند:

"بخواب٬امشب آخرین شب تنهاییست"

چشمانم را می بندم

صدا٬صدای شیرین بود...


با یاد دست های مهربان تو...

هِــنگامِه یِ شُکوفِــه یِ نارِنج بود و مَن

با یادِ دَسـ ـ ـت هایِ تو‌

-سَر مَست-

تَن را بِه آن طَبیـ ـ ـعَتِ عَطر آگـ ـین

جـــان را بِه دَسـ ـ ـت عِـ ــ ـشْقــــــ سِپُردم...

با یادِ دَسـ ـ ـت هایِ تو

ناگــــــــــــاه!

مُشتـــیـــ شُکوفِـه را

بوســ ــ ــیدَم و بِه ســ ـ ــینِه فِشُردَم!


 

 

خواب بوسه ات...

به گریه گفتمش:?از بوسه ای دریغ مدار?

به خنده گفت که:این باده را به خواب بنوش...


بوسه ی شیرین تو...

هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم

عمری به شیرینی غزل خوان تو باشم...

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

خواب هايم بوی تن تو را می دهد!
نكند آن دورترها-نيمه شب-درآغوشم می گيری؟؟؟؟؟...آه


سیب سرخی را به من بخشید و رفت

ساقه ی سبز دلم را چید و رفت

عاشقی های مرا باور نکرد

عاقبت بر عشق من خندید و رفت

اشک در چشمان سردم حلقه زد

بی مروت گریه ام را دید و رفت


گفتمــــــــــش دل میخــری؟؟

پرسیــــــــد:چنـــد؟؟؟

گفتمش دل مال تو،تنهـابخند...

خنده کرد و دل ز دستانم ربود...

تا به خود باز آمدم او رفته بود...

دل ز دستش روی خــــــــاک افتاده بود

ردپــــــــایش روی دل جـــــــا مانده بود

روزگاری یک تبسم،یک نگاه

خوش تر از گرمای صد آغوش بود

این زمان بر هرکه دل بستم دریغ

آتش آغوش او خاموش بود.

تقدیم به تنهـــــــاترین ی آسمان قلبم

باقلبی از عشق

باخطی ازحریرمحبت

برروی یک برگه کهنه ی یـــــــــاس،مینویسم:دوستت دارم

سه شنبه 16 بهمن 1391 - 12:42:31 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://donyaieman.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 21 بهمن 1391   11:05:24 AM

درود و تبریک به خاطر احساس زیبای که در نوشته هاتون موج میزنه.واقعا لذت بردم.بازم درود

ali

alirahsa

ارسال پيام

جمعه 19 بهمن 1391   12:16:20 PM

انشالله اخرین شب تنهاییت باشه .شعرهات خیلی دلنشینه.دستت دردنکنه عزیزم.

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 16 بهمن 1391   9:10:08 AM

من خلی خوشم اومده 

آخرین مطالب


من و تو


باور نکن


وایسا دنیا


اندرزعارف


سکوت


اگه توماله من بودی


اعتراف


.....اشک


اشک مژگان


نفسم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

118890 بازدید

24 بازدید امروز

90 بازدید دیروز

270 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements