در خاطر پیشانی ام
همچون آغوش گرمت
داغ مانده
برگرد
ببوس به خاطر من نه
به خاطر پیشانی ام
که نرمی لبهایت را بهانه می گیرد
کسی تولد مرا آیا به خاطرمی آورد
برای خاک قلب من گل و شکوفه می خرد
کمی بزرگ می شوم تنم جوانه می زند
فقط دلم یواشکی تو را بهانه می کند
اگر چه با سرود و شعر دلم پر از چکاوک است
تو خود بگو بدون تو تولدم مبارک است
از قافله جا ماندم
درست بیست و چند سال پیش
جا ماندم
زندانی این روزگار زشت شدم
روزگاری که
نه از جنس من است و نه از برای من
چه رسمیست دنیا
از گردشش می نالیم و می نالیم
و روز زمین گیر شدنمان را جشن می گیریم
نمی دانم
قلمم زیر بار دردها ترک برداشته
کمرم خم شده
با این حال
هنوز هم به دوست لبخند میدهم
تمام ثانیه های زندگی ام را می بخشم
به تکرار شبی که رویای آغوش تو را
بارها و بارها برایم تعبیر کند
آسمان گفت که امشب شب توست
سرخی صورت گل از تب توست
آنچه تا عشق مرا بالا برد
بوسه گاهیست که نامش لب توست
118862 بازدید
86 بازدید امروز
25 بازدید دیروز
341 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian